گر یک شب جایِ خدا را بگیرم
مرا با این شکل و شمایل
این لباس ها...
توی اتاقت راه می دهی؟
بعد آرام بگیری و
فکر کنی خسته ای
بندِ دلم پاره شود
با همین دست ها
برایت...
شعر دانه کنم
گردنبند بسازم؟
پنجره باز بماند
دمِ صبح... موهایت را
روی دوشم می اندازی؟
کدام ستاره را به بالشت سنجاق کنم
زودتر پلکت سنگینی می کند؟
چند فرشته دورِ سرت بال بال بزنند
دل به رویا می دهی؟
اصلاً هیچوقت گفته بودم
می خواهم خوابیدنت را تماشا کنم؟
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: